Sunday, June 3, 2012

21

میدانی،گاهی به بودایی ها حسودی میکنم.همینطور به زرتشتی ها و مسیحی ها و یهودی ها و بهایی ها..به مسلمان ها - به همه ی کسانی که قالب دارند.به همه ی کسانی که یک جایی یک گروهی میشناسند که تمام گفتار و رفتار و عقاید گروه، فیت ِ روحشان باشد.آها - شیطان پرستها حتا ! به کسانی که التیام دارند - دوستانشان و عقاید" قوی شان".حالا هر عقیده ای که باشد.اینکه خودت راه را میان صخره ها باز کنی به اندازه ی اسمش هیجان انگیز نیست.غمگین است - آخرش هم، هیچ چیز معلوم نیست - شاید آخری هم در کار نباشد.
باورهایی که انقدر تغییر میکنند تا به نقطه مقابل باور قبلی میرسند: گاهی خودت را میبینی، انگار که یک جا مچ خودت را گرفته باشی .. میپرسی من اینجا چه غلطی می کنم؟ چرا من؟ چرا اینجا؟ اینجا کجاست؟ اینها کی ان؟
داشتم میگفتم / حسودی می کنم به مسیحی ها ... تا مسلمان ها ... به همه ی مغزهای قالب بندی شده.به تمام عقاید ِ دست نخورده. باورهای به چالش کشیده نشده، لا اقل، خوشحالی شما را تضمین می کنند!
  اسفند 90

No comments:

Post a Comment